فارسی
Template:تغییرمسیر۴ Template:جعبه اطلاعات زبان فارسی یا پارسی یکی از زبانهای هندواروپایی در شاخهٔ زبانهای ایرانی جنوب غربی است که در کشورهای ایران، افغانستان،[1] تاجیکستان[2] و ازبکستان[3] به آن سخن میگویند. فارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و افغانستان است. زبان رسمی کشور هندوستان نیز تا پیش از ورود استعمار انگلیس، فارسی بود.[4] بندانگشتی|155x155پیکسل|فا، fa: نماد زبان فارسی زبان فارسی را پارسی نیز میگویند. زبان فارسی در افغانستان بهطور رسمی دری و در تاجیکستان تاجیکی خوانده شدهاست.[5]
در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، زبانهای یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک بهشمار میآید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات پرباری داشته باشد و سوم در واپسین هزاره زندگانی خود دگرگونیهای اندکی کرده باشد.[6]
فارسی از دیدگاه شمار و گوناگونی ضربالمثلها در میان سه زبان نخست جهان است.[7] با آمدن واژگان از زبان عربی (و زبانهای دیگری مانند یونانی، آرامی، ترکی و غیره) به زبان فارسی، این زبان از نظر شمار واژهها یکی از غنیترین و پرمایهترین زبانها شدهاست. در کمتر زبانی فرهنگ واژگانی چون دهخدا (در ۱۸ جلد) یا فرهنگ سخن (در ۸ جلد) دیده میشود.[8]
زبان فارسی از زبان کهن تر فارسی میانه (یا پهلوی) و آن نیز خود از فارسی باستان سرچشمه گرفتهاست. این دو زبان کهن تر برخاسته از ناحیهٔ و مرزبوم تاریخی و باستانی پارس در نزدیک استان امروزی فارس در جنوب ایران هستند. فارسی میانه بهعنوان گویش رسمی در زمان ساسانیان در دیگر سرزمینهای ایرانی گسترش بسیاری یافت به گونهای که در خراسان بزرگ جایگزین زبانهای پارتی و بلخی شد و بخشهای بزرگی از خوارزمیزبانان و سغدیزبانان نیز فارسیزبان شدند.[9] گویشی از فارسی میانه که با گذشت زمان و دیرتر فارسی دری نام گرفت پس از اسلام به عنوان گویش استاندارد نوشتاری در خراسان پا گرفت و این بار با گسترش به سوی غرب به ناحیه و مرزبوم پارس و دیگر نقاط و بومهای ایران بازگشت.
بر پایهٔ نتایج و برایندهای سرشماری سال ۱۳۷۵ دربارهٔ ترکیب و چیدمان قومی و تباری مردم ایران، جمعیت و آمار پارسیزبانها نزدیک ۷۳ تا ۷۵ درصد و آمار ایران است.این آمار نشان میدهد که ۸۲ تا ۸۳ درصد مردم «فارسی» سخن میگویند و ۸۶ درصد از آنها تنها فارسی را میدانند.[10]
فارسی، زبان نخست ۲۰ میلیون تَن در افغانستان، ۵ میلیون تَن در تاجیکستان،[11] و در ازبکستان حدود ۷ میلیون تَن است.[12][13] زبان فارسی گویشورانی نیز در هند و پاکستان دارد (نگاه: زبان فارسی در شبهقاره هندوستان). با توجه و رویکرد به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و چیرگی گویشوران دیگر زبانها بدان به عنوان زبان دوم روی همرفته میتوان شمار فارسیگویان جهان را نزدیک ۱۱۰ میلیون تن برآورد کرد.[14] زبان فارسی نهمین زبان پرکاربرد در محتوا و درونمایه وب و بالاتر از عربی و ترکی و سایر زبانهای خاورمیانه است.[15] همچنین ویکیپدیای فارسی از نظر تعداد مقالات در میان بقیه پروژههای بنیاد ویکیمدیا رتبه هجدهم را دارد.[16]
پیشینهٔ نام[edit]
بندانگشتی|چپ|300px|نمودار رابطهٔ زبان فارسی و زبانهای هندواروپایی[17] زبان پارسی نو، در درازای تاریخ و در پهنههای گوناگون جغرافیایی، نامهای گوناگونی داشته و دارد. این زبان بهصورت رسمی در ایران به نام «پارسی» و «فارسی»، در افغانستان به نامهای پارسی و دری، در تاجیکستان به نام تاجیکی، و در ازبکستان به نام «فارسی» مشهور است، اگرچه مردم فارسیزبان افغانستان همچنان زبان خود را «پارسی» مینامند.[18] زبان فارسی در بحرین نیز نام «عجمی» دارد. در ترکیهٔ عثمانی، که زبان پارسی جایگاه ادبی داشت، نام «پارسی» برای آن بهکار میرفت. در هند نیز به این به زبان، «فارسی» میگویند. در کشور ایران نیز نام این زبان در سراسر کشور «فارسی» است.[19]
فارسیزبانان، در گذشته، واژههای «دری» و «پارسی» را نیز برای این زبان بهکار میبردند. واژهٔ «فارسی» در حقیقت معرّبِ «پارسی» است. برخی زبانشناسان، یکی از موارد دگرگونی «پ» آریایی را تبدیل آن به «ف» میدانند.[20] در دبیرهٔ پهلوی برای واجهای «پ» و «ف» یک حرف بهکار میرفته و برخی از «پ» های پهلوی «ف» خوانده میشدهاند.
این زبان همچنین با عنوان «Persian» در جهان شناخته شدهاست. در زبان عربی کلاسیک، بهویژه در سدههای نخستِ دورهٔ اسلامی، به زبان پارسی «لسان العجم» (زبان عجم)، و به مردمان ایرانی «عجمی» و گاهی نیز «عجمو» میگفتند. برای نمونه در تفسیر الضحاک آمدهاست منظور قرآن از «عجمی»، سلمان فارسی است. [7]
جایگاه زبان فارسی[edit]
زبان پارسی با اینکه یکی از ارکان اصلی هویت ایرانی است و بهعنوان زبان ملی و رسمی ایران شناخته شدهاست، ولی هویتی بسیار فراتر از فلات ایران دارد.[21][22] و به همین دلیل عصر ارتباطات و دهکده جهانی آن را آسیبپذیر نمیکند.[23] فارسی از حدود سال ۱۰۰۰ میلادی تا ۱۸۰۰، زبان میانجی بخش بزرگی از غرب و جنوب آسیا بود.[24] به عنوان نمونه پیش از استعمار هند به وسیلهٔ انگلیس، در زمان حکومت گورکانیان در هند، که ادامه دهنده پادشاهی تیموریان در هند بودند، فارسی، زبان رسمی این پادشاهی گسترده بود.[25] یا نقل میکنند زمانی که شاه اسماعیل صفوی در ابتدای یکی از جنگهای خود قطعه شعری به زبان ترکی آذربایجانی برای پادشاه عثمانی فرستاد، پادشاه عثمانی شعری فارسی را در پاسخ او، برای شاه اسماعیل پس فرستاد.[26] زبان فارسی جدا از اینکه زبان اصلی یا زبان دوم مردم سرزمین ایران با قومیتهای گوناگون بودهاست، نفوذ بسیاری در کشورهای همسایه خود همچون هند و عثمانی داشتهاست؛ و در دوره پادشاهی گورکانیان زبان فارسی در هندوستان زبان رسمی اداری و نظامی بودهاست و در کنار نفوذ زبان فارسی، نفوذ فرهنگ ایرانی هم در فرهنگهای دیگر دیده میشود و برای نمونه در پادشاهی گورکانیان در کنار دین اسلام، فرهنگ ایرانی جزو سرلوحههای فرهنگیشان بودهاست.[27][28]
گرچه فارسی اکنون زبان رسمی پاکستان نیست، پیش از استعمار انگلیس و در زمان امپراتوری گورکانی (به فرمان اکبرشاه)، زبان رسمی و فرهنگی شبهقاره هند بودهاست. زبان رسمی کنونی پاکستان (اردو)، که «اسلامیشدهٔ» زبان هندی است، بسیار تحت تأثیر فارسی بودهاست و واژههای فارسی بسیاری دارد. بهطوریکه همهٔ واژگان سرود ملی پاکستان به جز یک حرف اضافه از واژههای مشترک با زبان فارسی تشکیل شدهاست.[29] حتی برخی واژگان در زبان اردو، فارسی ماندهاند در حالی که در فارسی ایران، عربی آنها استفاده میشود.
زبان فارسی پس از عربی، زبان دوم اسلام است و امروزه هم گروندگان به اسلام در چین و دیگر نقاط آسیا فارسی را بهعنوان زبان دوم متون اسلامی پس از عربی میآموزند.[30] با اینحال ریچارد نلسون فرای، استاد بازنشسته دانشگاه هاروارد باور دارد که «... عربها دیگر نقش ایران و زبان فارسی را در شکلگیری فرهنگ اسلامی درک نمیکنند. شاید آنان آرزو دارند که گذشته را فراموش کنند، ولی با این کار آنها ریشههای معنوی، اخلاقی و فرهنگی خودشان را پاک میکنند.»[31][32]
در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، زبانهای یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک بهشمار میآید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزارهٔ عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد.[6]
هاینتس وندت (Heinz Wendt) دانشمند آلمانی در کتاب خود با نام زبانها (sprachen) که در آن ساختمان یکایک زبانهای جهان را بازگو کردهاست دربارهٔ زبان فارسی میگوید: «زبان فارسی با برخورداری از دستگاه آوایی متقارن و موزون دارای مزایای یک ساختمان ساده و کارآمد است که بینظمی و پیچیدگیهای هر زبان را که از دوران پیشین بر جای میماند به سود کاربرد عملی آن کنار گذاشتهاست. یک مزیت دیگر این زبان ترتیب تحلیلی و دوسا است که دارای تکاملی کمنظیر میباشد. این زبان میتواند بعنوان نمونهای برای یک زبان بینالمللی (جهانی) بکار رود.»[33]هارولد والتر بیلی خاور شناس و ایرانشناس نامدار بریتانیایی و رییس انجمن واژه شناسی انگلستان پیرامون اثر ریشه ای و گسترده زبان های ایرانی و پارسی باستان در زبان های امروز اروپا و زبان انگلیسی در کتاب میراث ایران و رساله زبان فارسی بیان نمودهː «امروزه اگر یک دانشجوی انگلیسی بخواهد زبان مادری خود را بشناسد باید اطلاعاتی از کتیبه های پارسی باستان بدست آورد.»[34]
از زبان فارسی واژههای زیادی در دیگر زبانها به وام گرفته شدهاست. شمار وامواژههای فارسی در زبان انگلیسی ۸۱۱ واژهاست.[35] فارسی از نظر شمار و تنوع ضربالمثلها در میان سه زبان اول جهان است.[7] دامنهٔ واژگان و تنوع واژهها در فارسی همچنین بسیار بزرگ و پرمایهاست و یکی از غنیترین زبانهای جهان از نظر واژهها و دایرهٔ لغات بهشمار میآید. در کمتر زبانی فرهنگ واژگانی چون دهخدا (در ۱۸ جلد) یا فرهنگ معین (در ۶ جلد) دیده میشود.[8]
امروزه بهجز صدها کانال رادیویی و تلویزیونی داخلی کشورهای فارسیزبان، بسیاری از رسانههای بزرگ جهان همچون بیبیسی، صدای آمریکا، یورونیوز، صدای آلمان (دویچهوله)، رادیو فرانسه، نشنال جیوگرفیک، صدای روسیه، رادیو اسرائیل و رادیو بینالمللی چین،[36] العربیه و غیره به زبان فارسی برنامه دارند.[37] و دهها کانال ماهوارهای و اینترنتی به پخش برنامه به زبان فارسی مشغولند، و فارسی از زبانهای قابل انتخاب در گوگل، جیمیل و بسیاری از دیگر ابزارهای ارتباطی است. فارسی همچنین جزو چند زبانی است که در بسیاری از دانشگاههای اصلی جهان بهعنوان رشتهٔ تحصیلی در مقطع کارشناسی و بالاتر ارائه میشود و بسیاری از دانشگاهها نشریاتی به فارسی یا دربارهٔ زبان فارسی دارند.
پایگاه بینالمللی اسکوپوس با نگاهی جامع و تحلیلی به وضعیت زبان فارسی از سال ۱۹۹۷ تا انتهای سال ۲۰۱۷ مشخص نمود که انتشار مدارک علمی به زبان فارسی طی دو دهه یادشده بیش از ۴۰ برابر و رتبهٔ جهانی زبان فارسی نیز با ۱۵ پله ارتقاء، از رتبهٔ سیام به پانزدهم رسیدهاست.[38]
پیشینهٔ زبان فارسی[edit]
Template:تاریخچه زبان فارسی زبان فارسی از شاخهٔ هندواروپایی زیرشاخهٔ هندوایرانی و دستهٔ زبانهای ایرانی است. پیشینهٔ کهن زبان فارسی به ایران باستان بازمیگردد. روند تاریخی زبان فارسی را به سه دوره باستان، میانی و نو بخش میکنند. زبان فارسی امروزی ریشه در فارسی میانه دارد و فارسی میانه ریشه در فارسی باستان.[39][40][41][42] و فارسی تنها زبان ایرانی است که هر سه دوره تاریخی آن ثبت شده و از آنها نوشتارهایی بهجا ماندهاست. [[پرونده:YadgareBozorgmehr.jpg|بندانگشتی|250px|خط پهلوی که پارسی میانه با آن نوشته میشد. صفحه نخست از کتاب یادگار بزرگمهر.]] [[پرونده:Eranshahr.svg|بندانگشتی|250px|واژه ایرانشهر، نام رایج برای ایران در زمان ساسانیان، به خط پهلوی کتابی.]] زبان فارسی به عنوان یکی از گویشهای قوم و تیره پارس که به جنوب غربی فلات ایران کوچیده بود آغاز شد و با چیره شدن خاندان هخامنش که از این تیره بودند بر سرزمینهای گستردهای در فلات ایران و پیرامون، فارسی نیز (در شکل آنزمان خود یعنی پارسی باستان) زبان چیره و زبان اداری این منطقه پهناور شد. پارسی باستان مانند تمامی زبانهای هندواروپایی آغازین زبانی بود با دستور زبان پیچیده، و دارای حالتهای صرفی گوناگون. بسیاری از مردم غیرایرانیزبان منطقه وسیع شاهنشاهی هخامنشی نیز به آموختن فارسی روی آوردند و از این تماسها و گسترشها به عنوان یکی از دلایل روند سادهتر شدن دستور زبان پیچیده پارسی باستان یاد میکنند.[30]
در اواخر دوره هخامنشی پارسی باستان با سادهسازیهای پیوسته به شکل اولیهای از پارسی میانه تبدیل شدهبود. پارسی در زمان شاهنشاهی اشکانیان تأثیرات گوناگونی از زبان پارتی گرفت ولی با چیرگی ساسانیان خود تبدیل به زبان برتر و زبان رسمی و اداری ایران شد و در منطقه وسیعی گسترش یافت. فارسی میانه در مناطقی چون آسیای میانه رفتهرفته زبان رایج بازرگانان و بعداً زبان دیگر قشرها مردم شد.[30]
در سدهٔ سوم پس از میلاد نوشتههای نخستین پادشاهان ساسانی به سه زبان ضبط شدهاند: پارتی، فارسی میانه و یونانی. پارتی زبان فرمانروایان اشکانی بود که قلمرو حکومت خود را بهتدریج از شمال خراسان بر همه ایران گسترش دادند. فارسی میانه زبان فرمانروایان ایرانی ساسانی بود که از ایالت فارس برخاستند، بر پادشاه اشکانی چیره شدند و بر جای او در تیسفون نشستند. در این دوران پارتی در شمال و فارسی میانه در جنوب ایران زبان گفتاری بود.[43]
در چهار سدهٔ فرمانروایی ساسانیان دگرگونیهای اساسی در وضع زبان در ایران پدید آمد. پارتی دیگر بهعنوان زبان رسمی برجای نماند و از سدهٔ چهارم به بعد همهٔ کتیبهها به زبان فارسی نوشته شدند.[43]
آرتور کریستنسن، ایرانشناس نامدار دانمارکی، باور دارد که رواج زبان فارسی در مناطق شمال خاوری فلات ایران ناشی از ایجاد مراکز نظامی در خراسان، به منظور دفاع از قلمرو شاهنشاهی در برابر هجوم ساکنان آسیای میانه بود.[43]
با تسخیر سرزمین باختر (بلخ) به دست ساسانیان در سال ۵۵۸ میلادی، فارسی در بلخ به عنوان زبان رسمی جانشین زبان بلخی شد و به علت اینکه دستور زبان فارسی به مراتب از بلخی سادهتر بود مردم این ناحیه به آسانی فارسی را پذیرفتند و این آغازی شد بر گسترش فارسی در آسیای میانه.[30]
در نیمه شمالی ایران و بهویژه خراسان، زبان فارسی از زبان پارتی تأثیر زیادی گرفت و باعث شد تا در این ناحیه گویش تازهای از فارسی (گویش شمالی آن زمان) بهوجود بیاید که با گویش جنوبی (در پارس و خوزستان و…) تفاوتهایی پیدا کرد؛ با انتقال مقر شاهنشاهی ساسانیان به تیسفون و مناطق شمالی، گویش شمالی که در تیسفون رواج بیشتری یافته بود برای تمایز با گویش اصلی منطقه فارس یعنی همان گویش جنوبی، به عنوان فارسی دری (پارسی درباری) نامیدهشد.[30][43]
بنابر این، در این زمان به گویش دستنخوردهتر استان فارس، پارسی، و به گویش شمالیتر که عناصر زیادی از پارتی را در خود جذب کردهبود پارسی دری گفته شد. برای نمونه در حالی که در فارسی (جنوبی) واژه «گَپ» رایج بود در گویش شمالی برای همین معنی واژهٔ «بزرگ» بهکار رفت.[30]
در سده هفتم میلادی زبان فارسیزبان گفتاری نیمه جنوبی ایران، از خوزستان تا سیستان بود. در نیمه شمالی ایران فارسیزبان شهرها و زبان رسمی بود ولی پارتی هنوز در روستاها زبان گفتاری ساکنان بود. در بلخ نیز فارسیزبان رسمی نوشتاری و در حال گسترش به عنوان زبان گفتاری در جامعه بود. فارسی در این دوره در سغد و خوارزم تبدیل به زبان میانجی و بازرگانی شدهبود.[30]
بر اثر این روندها، زبان پارتی در همان دوره پیش از اسلام از خراسان بزرگ رخت بربست و جای خود را به فارسی (میانه) داد و عربها پس از حمله به ایران زبان فارسی دری را به عنوان زبان تماس با مردم محل برگزیدند و سربازان حملات اسلامی به شرق همین زبان فارسی دری را با خود در مناطق دوردستتری در آسیای میانه گسترش دادند.[30]
زبان فارسی در دوران باستان[edit]
فارسی باستان گونهٔ باستانیِ زبان فارسی بوده که دودمان هخامنشی بدان سخن میگفتند. نخستین یافتههای نوشتاری از این زبان، سنگنبشتهٔ بیستون است که پیشینهٔ آن به سدهٔ ششم پیش از میلاد برمیگردد.[44] دبیرهٔ فارسی باستان، میخی بودهاست که به نظر میرسد در زمان هخامنشی دبیرهٔ رایج در میان هیچ گروهی از مردم نبودهاست و تنها دبیرهای ادبی برای نوشتن سنگنوشتهها بودهاست.[45] درهمین زمان، لهجههای دیگرِ ایرانی باستان نیز وجود داشته که پابهپای چهار زبان مهم دوران باستان، مراحل تکاملی را میپیمودهاست، مانند زبانهای بلخی، سُغدی، پارتی (فارسی میانهٔ اشکانی) و خوارزمی.
ایرانی باستان، که از آغاز تا فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی، تقریباً از سدهٔ بیستم تا حدود سدهٔ چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمیگیرد، از زبانهای ایرانی باستان چهار گویش آن شناخته شدهاست: مادی، سَکایی، اوستایی و فارسی باستان. از دو زبانِ مادی و سکایی، که یکی در غرب ایران و منطقهٔ فرمانروایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، ازجمله بین اقوام پارت و ساکنان سُغد، رایج بوده، تنها واژهها و عبارتهایی در نوشتههای دیگران برجای ماندهاست. اما از زبانهای اوِستایی و فارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زرتشت کتاب خود را به زبان اوِستایی نوشتهاست.
خط باستان، خط میخی بودهاست و به نظر میرسد در زمان هخامنشی، خطی رایج در بین هیچ گروهی از مردم نبودهاست و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگنوشتهها بودهاست که برای نگاشتن این سنگنوشتهها استفاده میشدهاست.[45] زبان فارسی باستان ازنظر دستوری پیچیدهتر از نسلهای بعدیِ «فارسی» بودهاست.[46][47]
نمونهای از خط فارسی باستان:
نام پَیشیاوادا، شهرکی که «محل بایگانیها و متون مقدس» هخامنشی بود، به زبان فارسی باستان (حروف از چپ به راست خوانده میشود):
Template:چپچین
Template:میخی هخTemplate:میخی هخTemplate:میخی هخTemplate:میخی هخTemplate:میخی هخTemplate:میخی هخTemplate:میخی هخTemplate:میخی هخTemplate:میخی هخTemplate:میخی هخTemplate:میخی هخ
Template:پایان چپچین
زبان فارسی در دوره میانه[edit]
[[پرونده:Papak.png|بندانگشتی|250px|واژه پاپک (شکل پارسی میانه بابک) به خط پهلوی.]]
در ردهبندی زبانشناسی، به زبانی که از سده سوم پیش از میلاد تا سده هفتم پس از میلاد در ایرانزمین، کاربرد داشتهاست، میانه میگویند. زبان فارسی به گویش مرکزی میانه که در دوران اشکانیان و ساسانیان رواج داشت، گفته میشود. دستور زبان فارسی در دوره میانه سادهتر از باستان ولی پیچیدهتر از زبان فارسی رایج در دورهٔ اسلامی بودهاست.[48][49]
واژهٔ پهلوی به معنی منتسب به پهلو است که خود صورتی از واژهٔ پارت است، و به عبارتی زبان پارتیان بوده. زبان پهلوی یا پارسی میانه (فارسی دری) شکلی از زبان فارسی است که واسطهٔ مستقیم میان پارسی باستان و فارسی امروزی است،[50] که بعدها فارسی نو که فارسی امروزی است از این زبان به وجود آمده. در سدههای نخستین دوران اسلامی اصطلاح «فارسی» را برای «فارسی نو» که از «فارسی میانه» دگرگون شده بود به کار میبردند، در نتیجه اطلاق آن به فارسی میانه یعنی فارسی متداول زمان ساسانی موجب ابهام میشد. از این رو این زبان را در تقابل با فارسی نو «پهلوی» نامیدند.[51]
زبان فارسی امروز و پارسی میانه چه از دید واژگانی و چه از دید دستوری همانندی زیادی دارند. در واقع تحولی که از فارسی باستان تا فارسی میانه اتفاق افتادهاست بسیار بزرگتر از تحولیاست که از فارسی میانه تا فارسی نو رخ دادهاست.
فارسی نو[edit]
پس از پیروزی اعراب در ایران، فارسی گفتاری همچنان به سوی خاور پیش رفت و به وسیلهٔ سپاهیان و بازرگانان به فرارود و افغانستان کنونی رسید. برای فاتحان عرب، فارسی، بسیار بیشتر از عربی، زبان تبلیغ و نشر اسلام در میان مردم این نواحی بود. از همینرو سرانجام فارسی جانشین زبانهای محلّی از جمله سغدی و دیگر گویشها شد؛ و در همین مناطق، در مرزهای خاوری ایران، بود که فارسیزبان ادبی این جوامع گردید.[43]
فارسی میانهٔ ادبی زمان ساسانیان در این زمان هنوز کاملاً از میان نرفته بود و زرتشتیان به آن سخن میگفتند و مینوشتند ولی تقریباً در همین اوان زبان تازهٔ ادبی دیگری، بر پایهٔ گویشی از فارسی دری در خاور ایران جان گرفت که همان زبان امروزی فارسی نوشتاری است.[43]
استفاده از خط عربی برای نوشتن فارسی در خراسان آغاز شد و علت آن این بود که در فارس و نواحی غربی ایران هنوز گروههای بزرگی از زرتشتیان و موبدانشان زندگی میکردند که به پارسی میانه (پهلوی) مینوشتند و خط پهلوی هنوز رقیبی برای خط و نگارشهای جدید بهشمار میآمد و از ساخت روشهای جدید نگارشی برای فارسی جلوگیری میکرد.[30]
بنابراین، فارسی گویش محلی جنوبیترین ناحیه ایران بود که بهعنوان یک زبان گفتاری به تدریج از جنوب به شمال و خاور ایران گسترش یافت و آنگاه در منتهیالیه شمال خاوری ایران به زبان ادبی آن ناحیه تبدیل گردید و از آنجا به باختر و جنوب ایران رفت و سرانجام در بخشی بزرگ از آسیا ریشه دواند.[43]
از آنجا که فارسی میانه (با خط پهلوی) مدتی به موازات فارسی نو به زندگی و پویایی خود در نوشتار ادامه داد، کسانی که به زبان ادبی نوین یعنی به فارسی امروزی مینوشتند، در آغاز تأکید میکردند که زبان آنها نه زبان فارسی ادبی پیشین بلکه فارسی از نوع دیگری است که فارسی دری نام دارد و به حروف عربی نوشته میشود. از آن پس، هنگامی که پهلوی ادبی عملاً به فراموشی سپرده شد، مگر در میان زرتشتیان، به کار بردن صفت «دری» دیگر ضرورتی نداشت و از اینرو زبان جدید تنها فارسی یا پارسی نامیده شد.[43]
اندکی پس از نیمهٔ سدهٔ نهم میلادی، در سیستان نخستین ابیات شعر جدید فارسی سروده شد. اما در فرارود و خراسان، و در دوران سامانیان، بود که نخستین آثار برجسته شعر فارسی به قلم شاعرانی چون شهید بلخی، رودکی، ابوشکور، دقیقی و فردوسی -که خود از سدهٔ دهم به بعد الهامبخش بسیاری از شاعران دیگر در جهان ایرانی و همچنین در هند، آسیای میانه و کشورهای ترکزبان در آسیای کوچک بود- نوشته شد.[43]
در این میان، فردوسی با سرودن شاهنامه در سدهٔ چهارم تأثیر مهمی بر بازیافت بسیاری از واژههای گمشدهٔ زبان فارسی داشت و خود این تأثیر را در شاهنامه اعلام کردهاست. اگر کوششهای خودجوش فردوسی نبود، هویت فارسی امروز بسیار بیش از این به خطر میافتاد.
روند فارسیزبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان سامانیان و سپس قراخانیان، فارسی بهجای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت.[30]
گرچه زبانْ برای شکلدادن به یک ملت بهترین وسیله است، ولی تنها وسیله و عامل در فراینده شکلگیری آن نیست. گذشته از فولکلور، اسطوره و دین، بهطور معمول هنرها و عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگر نیز نقش بازی میکنند. رقص و موسیقی در هند، نقاشی در چین، معماری و مجسمهسازی و باز موسیقی و نقاشی در اروپا نمونههای بارزی هستند که نشان میدهد هنرْ همراه با زبان و عوامل دیگر در ایجاد یک ملت و تکوین خصلت آن دستی دارد. در اسلام هنرهای ذکر شده جایز نیست لذا ایرانیان برای ایجاد و تکوین هویت ملی خود به تقریب از همهٔ این عوامل (به جز معماری) بیبهره بودند و از این جهت زبان فارسی بار سنگینی را به دوش میکشید و ملیّت ایرانیان جز زبان مأوایی نداشت.[52]
در زمان گورکانیان هند زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عرفای فارسیزبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، ولی تأثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد.[53]
فارسی نوین[edit]
بندانگشتی|270px|مناطق فارسیزبان ازبکستان عدهای بر این باورند که ادبیات فارسی از دورهٔ مشروطیت به بعد با ادبیات فارسی دورهٔ قاجار و صفویه و ماقبل آن متفاوت است و بهویژه با تأسیس فرهنگستان ایران (در سال ۱۳۱۳ ه.خ) و شروع نهضت ترجمه در ایران، یک دورهٔ نوین در زبان فارسی بهوجود آمدهاست که گرایش عملیتری به برگشت و به پاکی و خالصسازی زبان فارسی از عبارات و اصطلاحات پیچیدهٔ عربی دارد.[54]
طی سدههای اخیر، زبان فارسی در نیمهٔ شرقی قلمرو خود با تنگنا و دشواری روبهرو شد، ولی در نیمهٔ غربیِ قلمرو خود (کشور ایران) رو به شکوفایی نهاد.
انگلیسها، با استعمار هند، برای زدودن فارسی از آن سرزمین و جایگزینی آن با زبان انگلیسی برنامهریزی کرده و این برنامهها را اجرا کردند. در پی تسخیر مناطق گستردهای از سرزمینهای فارسیزبان ازسوی روسها در آسیای میانه نیز، سه کانون بزرگ زبان فارسی و تمدن ایرانی در منطقه، یعنی سمرقند، بخارا و مرو رو به زوال نهادند و تحت روند شدید فارسیزدایی و ایرانیزدایی روسها قرار داده شدند.[55]
بااینحال، زبان فارسی همچنان در تاجیکستان زبان اکثریت و زبان رسمی است و در ازبکستان، ساکنان شهرهای بخارا و سمرقند همچنان فارسیزبانند و فارسی در درهٔ فَرغانه و مناطق شرقِ تاشکند رواج دارد.[30]
در افغانستان نیز سیاستهای شاهانِ پشتونتبار با گرایش فارسیزدایی باعث تنزل بلخ و هرات و کابل بهعنوان مراکز تمدن فارسی در افغانستان در اواخر سدهٔ بیستم شد، اما فارسی همچنان زبان میانجیِ اصلی در آن کشور است. این روندها در حالی بود که در ایران، زبان فارسی راه پیشرفت و توانمندی را پیمود و مرکز ثقل تولیدات فرهنگی، اعم از کتاب، ترجمه، فیلم و موسیقی به زبان فارسی بیشتر در ایران قرار گرفت.[55]
در ایران زبان نخست بیشتر مردم فارسی است. فارسیزبان نخست ۲۰ میلیون تن در افغانستان، ۵ میلیون تن در تاجیکستان،[11] و در ازبکستان حدود ۷ میلیون است.[12][13] زبان فارسی گویشورانی نیز در هند و پاکستان دارد (نگاه: زبان فارسی در شبهقاره هندوستان). با توجه به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران سایر زبانها بدان به عنوان زبان دوم روی همرفته میتوان شمار فارسیگویان جهان را حدود ۱۱۰ میلیون تن برآورد کرد.Template:نیازمند منبع زبان فارسی سیزدهمین زبان پرکاربرد در محتوای وب است.[15]
خط فارسی[edit]
بندانگشتی|چپ|350px|جایگاه حروف فارسی بر روی صفحه کلید رایانه
Template:مرتبط
Template:اصلی
خط فارسی کنونی، فارسیشدهٔ خط عربی است و خط عربی تغییر یافته خط کوفی و بصری است که چهار حرف «پ»، «ژ»، «گ» و «چ» را افزون بر آن دارد. در پی تغییر خط در تاجیکستان، در این کشور زبان فارسی به خط سیریلیک نوشته میشود و تلاشهایی برای بازگشت به خط فارسی وجود دارد.[56] خط فارسی هماکنون در دو کشور ایران و افغانستان به خوبی رواج دارد و خط رسمی کشور است. تاریخ آغاز نوشتار به این خط دقیق مشخص نیست با این وجود گاهی برخی پژوهشگران نظیر ریچارد فرای، رودکی سمرقندی را از ابداعگران خط نوین فارسی دانستهاند.[57]
خط امروزی فارسی در نظر برخی کارشناسان مانند محمدرضا باطنی و کوروش صفوی دارای معایبی است و ایشان آن را برای نوشتن فارسی مناسب نمیدانند. از مهمترین ایرادهایی که به این خط گرفتهاند میتوان به عدم ثبت آواها در نوشتار و امکان غلطخوانی، وجود حروف متفاوت با مخرجی یکسان، دشواری آموزش و فراگیری خط فارسی به دلیل نبود آوانویسی و اشکال مختلف یک حرف در کلمه، فراوانی نقطهها و اعمال سلیقه در نوشتار را میتوان ذکر نمود.[58][59] مسئله تغییر خط فارسی در آغاز دوره حکومت پهلوی اول مطرح شد و اگرچه کسانی مانند باطنی و صادق هدایت از این مسئله استقبال کردهبودند اما بههرحال این موضوع رخ نداد. همچنان نیز چنین علاقههایی وجود دارد.[60]
[[پرونده:Nastaliq-proportions.jpg|بندانگشتی|چپ|230px|نمونهای از خط نستعلیق (که از خطوط هنری و زیبای خط فارسی است) و قوانین نسبتهای اندازهای حروف آن بوسیله نقطههای خود خط نستعلیق]]
[[پرونده:Shirinisaraie didar.jpg|بندانگشتی|333px|وسط|زبان فارسی نوشته شده با الفبای گرجی در فریدن ایران]]
خطوط رایج در ایران باستان[edit]
ابراهیم پور داوود ایرانشناس معاصر، اوستاشناس، در ارتباط با خطوط رایج در ایران باستان در کتاب خود فرهنگ ایران باستان در صفحه ۱۰۲ مینویسد:
فارسی به خط عبری[edit]
کهنترین نوشتهٔ بهدستآمده از زبان فارسی نو به خط عبری کتابت شدهاست. نمونههای بسیار کهن دیگری هم از نوشتههای متعلق به یهودیان فارسی زبان به دست آمدهاست که دارای مختصات گویشی خاص خود است. برای نمونه چند خط سندی که احتمالاً متعلق به قرن پنجم هجریاست ذکر میشود. ابتدا صورت مکتوب آن با تغییر الفبا از عبری به فارسی و سپس صورت استاندارد فارسی امروزی آن ذکر میشود:[61]
- اگرت پُرسد کو از چی بیشناسی کو نبیای بود
- عالم را ونبی پَ چی کار ابایست تو
- پسوه دِه کو نبی بود عالم را چی عالم
- را از نبی نی بزیرد…
به فارسی کلاسیک:
- اگرت پرسد که از چه بشناسی که پیامبری بُوَد عالم را = [از کجا میدانی که پیامبر حقیقت دارد؟]
- و پیامبر به چه کار بایست = [و پیامبر به چه درد میخورد؟]
- تو پاسخ ده که پیامبر بُوَد عالم را = [تو پاسخ بده پیامبر به این دلیل به جهان آمد که]
- که از پیامبر نه گزیرست. [که ناگزیر پیامبر باید باشد]
- و دیگر موارد
وامواژههای بیگانه در فارسی[edit]
Template:اصلی در آغاز رویارویی زبان فارسی و عربی، در میان فارسیزبانان دو گرایش وجود داشت. گروهی فارسیگرا بودند و گروهی عربیگرا. فارسیگرایان که ابن سینا و جوزجانی و ناصرخسرو و افضلالدین کاشانی از برجستگان آنان بودند، بر این باور بودند که باید برای واژههای عربی و یونانی که در عرصه دانش و فلسفه مطرح است برابرهای فارسی برگزید. در مقابل اینان عربیگرایان قرار داشتند که معتقد به وامگیری از زبان عربی بودند. در آن زمان این گرایش غلبه یافت و فارسی به مدت چند سده به وامگیری گسترده از زبان عربی پرداخت. این گرایش موجب شد که وامگیری به عادت فارسیزبانان تبدیل شود. این عادت هنوز هم پابرجاست، اما زبان عربی جای خود را به زبانهای انگلیسی و (تا چندی پیش از آن فرانسه) سپردهاست.[62]
بیشترین پ واژههای بیگانه در فارسی واژههای عربی، واژههای ساختگی با بهکارگیری بن فعل عربی، واژههای اروپایی و تا اندازه کمی واژههای ترکی هستند. بهجز واژههای عربی که دلیل روان شدن بسیاری از آنها در فارسی آمدن اسلام به ایران بود، واژههای دیگر زبانها به دلیل برهم کنشهای فرهنگی و داد و ستدهای بازرگانی به فارسی آمدهاند.
تحقیقات و بررسیها نشان میدهد که بهطور کل، درصد واژههای عربی که در آثار شاعران اولیه زبان فارسی بهکار رفته در حدود ۱۰ درصد از واژگان آنها است،[63] برای نمونه سرودههای رودکی حاوی حدود هشت تا نه درصد واژه عربی است.[64] درصد واژههای عربی در شاهنامه فردوسی حدود دو درصد محاسبه شدهاست.[64]
در سدهٔ چهارم هجری (سده دهم میلادی) درصد وامواژههای عربی در فارسی نوشتاری به ۳۰ درصد رسید و این میزان در سدهٔ ششم هجری (دوازدهم میلادی) به حدود پنجاه درصد هم رسید.[65]
درصد وامواژههای عربی در فارسی، امروزه بسته به حوزه و گونهٔ متن تفاوتهایی دارد. میانگین درصد کاربرد واژههای عربی در فارسی امروزی گفتاری و نوشتاری را حدود ۱۴ درصد برآورد کردهاند.[66] این درصد در نوشتههای سیاسی و ادبی میان ۲۴ تا ۴۰ درصد قرار دارد.[66]
هماکنون واژهها و ترکیبات فراوانی در زبان فارسی بهکار میرود که ریشه عربی دارد و عربیتبار است، ولی عربزبانان، امروز آنها را بهکار نمیبرند و در زبان عربی، همان واژهها، ترکیبات و اصطلاحات به شیوه دیگری بیان میشود. مانند صادرات و واردات (در عربی: تصریرات و مستوردات) و هیئت قوه مقننه (در عربی: وفد السلطة التشریعیة) و مسابقات (مباریات).[67]
تعداد واژههایی که فارسی در ۱۰۰ سال گذشته از زبانهای غربی وام گرفته را حدود ۱۵۰۰ واژه میدانند که بسامد کاربردیِ بخشی از آنها بالاست.[68]
گسترش زبان فارسی به جنبش ژرف و همکاری همگانی نیازمند است که این کار با دوری جستن از وامواژههای بیگانه و افزودن واژههای تازه (برپایه روش درست و بجا) به زبان فارسی انجامپذیر است. زبان فارسی (پارسی) با سامانه واژهسازی نیرومند، کارامد و آفرینشگرانه خود مگر در زمینههای ویژه ای از دانشهای نوین به واژههای بیگانه نیازمند نمیباشد. از دیرگاه کوشش نویسندگان و سرایندگان ایرانی این بوده که از وام واژههای تازی برای بیان اندیشههای خود بهرهمند شوند و از این رو شوربختانه بسیاری از واژههای ریشه دار فارسی دستنخورده و بیبهره ماندهاند. بسیاری از واژههای بیگانه و بویژه تازی بیهوده در زبان فارسی بکار میروند و چنانچه از گفتهها و نوشتهها انداخته شوند هیچگونه نارسایی در سخن یا نوشتار پدید نمیآید.[69]
زبان پارسی سره[edit]
Template:اصلی فارسی سَره یا پارسی سَره، آن گونه از زبان فارسی است که تهی از واژههای بیگانه یا دارای کمینهای از آنها باشد. زبان فارسی کنونی بازماندهٔ زبانی کهن است که در درازای پیشینه ش واژههای بسیاری به آن اندر شده یا از آن رخت بربستهاند؛ از این روی بخش بزرگی از دستور زبان فارسی کنونی و واژگان آن، ریشه در زبانهای فارسی میانه و فارسی باستان دارد.[70][71]
زبان فارسی دچار دگرگونیهای بسیاری بودهاست که یکی از چراییهای آن، پیوند نزدیک با مردمان دیگر به شوند (دلیل) گسترش ایران از یونان تا هند و دیگری فتح تازیان و مغولان است ایران را؛ که آسیب فراوانی بر آن وارد کرد و اگر نبود کوشش کسانی چون فردوسی که خطر از میان رفتن فرهنگ ایرانی را با از میان رفتن زبان فارسی دریافتند، زبان پارسی از میان میرفت.
میتوان گفت تنها مردمی که کشورشان به دست تازیان افتاد ولی زبانشان را به دلیل رخنه بسیار زبان تازی به واسطهٔ پشتیبانی دینی از آن از دست ندادند، ایرانیان بودند؛ هر چند که برخی از نویسندگان واژگان بسیاری را از تازی به فارسی آوردند ولی آن اندازه نبودهاست که نتوان با گذشت زمان آن را بازسازی کرد. ایدهٔ پالایش زبان فارسی از عربی در نیمهٔ دوم قرن نوزدهم به دست گروه کوچکی از روشنفکران ناسیونالیست رومانتیک آغاز شد. نخستین تلاش سیستماتیک برای یافتن کلمات فارسی برای واژههای فنی جدید، در آستانهٔ انقلاب مشروطه روی داد و به شکلگیری مجلس آکادمی انجامید که در سال ۱۲۸۲ش. (۱۹۰۳م) نشستهای ماهانه برپا میکرد.[72]
چند سازمان دیگر نیز که عمر کوتاهی داشتند و در دورهٔ سالهای ۱۳۰۳ تا ۱۳۱۴ش. (۱۹۲۴–۱۹۳۵م) تشکیل شدند، به جستجو برای کلمات فارسی به ویژه در عرصههای جدید نظامی و فنی ادامه دادند. این امر به ابداع واژههای نامشخص بسیار و بحثهای داغ به نفع و ضد جنبش پالایش منجر شد. این تلاشها پس از دیدار رضا شاه از ترکیه در ۱۳۱۳ش. (۱۹۳۴م) به اوج خود رسید و تحت تأثیر یک پروژهٔ مشابه از سوی آتاتورک قرار گرفت.
در این شرایط بود که فرهنگستان زبان ایران در سال ۱۳۱۴ش. به ابتکار محمد علی فروغی نخستوزیر ایران بنیانگذاری شد و هدفش جایگزینی واژگان فارسی به جای عربی بود.[73] فرهنگستان اول در جریان شش سال فعالیت خود تا سال ۱۳۲۰ش. بیش از ۳۵۰۰ کلمه، از جمله نام مکانها را عرضه کرد.[74] پس از یک مرحلهٔ طولانی تعطیلی که با برکناری رضا شاه در ۱۳۲۰ش. آغاز شد، فرهنگستان زبان در سال ۱۳۴۹ش. به ریاست صادق کیا دوباره کار خود را آغاز کرد. کیا که شاگرد ذبیحالله بهروز بود، یکی از طرفداران سرسخت پالایش زبان فارسی از عربی بهشمار میرفت. فرهنگستان دوم تا زمان انقلاب ۱۳۵۷، ۱۴۷۰ واژهٔ فنی را گردآوری و تصویب کرد.
فرهنگ واژههای فارسی سره کتابی است که در آن به معرفی واژههای فارسیای که در گذشته بهطور متداول در ادبیات نوشتاری و در فرهنگهای قدیم فارسی استفاده میشده ولی بهتدریج جای خود را به واژههای عربی دادهاند، پرداختهاست. این واژهها کاربرد کمتری در زبان گفتاری و نوشتاری پیدا کردهاند. در این کتاب هدف واژهسازی نیست، بلکه منظور شناساندن واژههایی است که بهمرور فراموش شده یا کاربرد خود را از دست دادهاند و کاربرد کمتری در زبان گفتاری و نوشتاری دارند. این کتاب برای اولین بار تحت عنوان فرهنگ عربی در فارسی در سال ۱۳۶۶ منتشر شد، ولی این نام گویای مضمون و هدف کتاب نبود، ازاینرو در چاپهای بعدی نام کنونی جایگزین آن شد. این کتاب توسط فریده رازی گردآوری شدهاست.
معینالدین آلتقی در نشریهٔ رشد معلم از این کتاب بهسبب بیکاربرد بودن بسیاری از واژگان عربی این فرهنگ در فارسی امروز، ریشهٔ عربی نداشتنِ بسیاری دیگر از واژگان (معرب واژگان عربی، سریانی، یونانی، فارسی و… هستند)، تفاوت معنایی زیاد برابرهای یک واژه، التباس میان برابرهای واژگان مختلف و سره نبودن برابرها انتقاد کردهاست.[75]
فرهنگ پارسی سره محسن پاکروان فرهنگ ۲۴ پارهای پارسی به پارسی چاپ شد. در این فرهنگ تمامی واژگان عربی و غیر پارسی وارد شده به زبان پارسی حذف و به جای آنها واژههای ناب پارسی آورده شدهاست و هرکس با خواندن این فرهنگ درمی یابد که بیشتر واژههای عربی ریشه پارسی دارند و پس از تغییر به فرهنگ زبانی ما وارد شدهاند. در این فرهنگ نزدیک به ۳۰۰ هزار واژه نوین پارسی ساخته شدهاست که تمامی واژگان ریشه پارسی دارند. در این فرهنگ نزدیک به ۳۰۰ هزار واژه نوین پارسی ساخته شدهاست که تمامی واژگان ریشه پارسی دارند.[76]
محسن پاکروان در مقدمه این کتاب آوردهاست: زبان پارسی (پارسیک) یا دری از دیرباز و گذشته تاکنون جاورها و چگونگیهای گاسویی و گاهویی (=گاسوییک =کلاسیک) خود را ستوا و استوار نگه داشتهاست و یکی از پایدارترین و پایستهترین زبانهای گاسوییک (=کلاسیک) این کره خاکی است، زبان پارسی باستان در زمان هخامنشیان با زبان پارسی دری اندکی دگرش و دگرگونی یافته اما ریشهٔ فرواژهها چندان دگرینش نیافتهاست، سرودههای فرزانگان فردوسی و رودکی چنان است که گویی هماکنون سروده شدهاند و با اینکه بیش از یک هزار سال از سروده شدن آنها میگذرد اینیا (=اما) تازگی دارد و برای سالیان دراز آینده نیز درخور هوشش و دریافت است، زبان پارسی یکی از بهترین و نیرومندترین زبانها برای برآوردن نیازهای زبانی یک زبان و نیز پارسی زبانان است، اگر زبان پارسی را از واژههای بیگانه پالایش نماییم و به پارسی سره و ناب بخوانیم و بنویسیم به بالش و بالندگی آن یاری رساندهایم و این زبان باستانی و شیرین را به جای نخست آن بازگردانیدهایم. در زبان پارسی کنونی واژگان، دو دستور زبان پارسی و تازی دارند و این بهان و سازین این شدهاست که زبان پارسی بالندگی خود را در زمان کنونی از دست بدهد و به یک زبان ایستا پچینش شود. زبان پارسی ریشه از زبانهای پارسی باستان و اوستایی و پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی و دیگر زبانهای ایرانی مانند سغدی و خوارزمی و … دارد. زبانهای بومی لری و کردی و بلوچی و پشتو و برخی زبانهای دیگر از زبانهای پارسی کهن و ایرانی سرچشمه گرفتهاند و از خویشاوندان بسیار نزدیک زبان پارسی هستند، این نزدیکی و خویشاوندی زبانهای بومی ایرانی و بالستان (=فلات) ایران را در هیچیک از زبانهای دیگر جهان نمیتوان یافت پس ارزش و ارجمندی این زبان اهورایی را بدانیم و به بالندگی و سرافرازی آن بیفزاییم. تاکنون ۳۶ سال کار بر روی فرهنگ پارسی سره گذشته و چکیدهٔ ۸ پارهای وزیری آن آماده چاپ شدهاست. در این فرهنگ پارسی سره واژگان بسیاری از زبانهای ایرانی کهن و واژههای نوین بکار رفتهاست و زبان پارسی را بسیار نیرومند و پرتوان ساخته و آن را از واژههای بیگانه بینیاز ساختهاست. نویسنده هرگاه سوهش (=دریافت) خستگی و دلتنگی پیدا کند با خواندن واژههای فرهنگی این واژهنامه و فرهنگ همهٔ خستگیهای میسوانی و روانی خود را فراموش میکند و به جهان شور و شادی فرومیرود. در این فرهنگ بر روی بستر فرهنگسازی بسیار کار شده و نیازهای فرهنگی پارسی زبانان را تا اندازهٔ بسیاری برآورده ساختهاست. با خواندن این فرهنگ پارسی زبانان در مییابند که بسیاری از واژههای زبان تازی برگرفته از زبانهای ایرانی است که با دگرینشها و دگرگونیهایی باز به زبان پارسی کنونی رسیدهاست. زبان آرامی که مادر زبانهای تازی و ابری (ebri) است واژههای بسیاری از زبانهای اوستایی و پارسی باستان و پهلوی ساسانی وام گرفته و این واژگان به زبانهای (تازی) و (ابری) راه یافتهاست و از زبان تازی با دگرگونیهایی باز به زبان پارسی کنونی رسیدهاست.[77][78]
بسیاری بر این باورند که همین سرهگراییست که مانع نابودی زبان فارسی در دوران پس از هجوم اقوام بیگانه و بیابانگرد شده وگرنه زبان فارسی شکست خورده زبان مهاجمان میگشت.
- میر جلال الدین کزازی از پیشروان سرهگرایی بر این باور است:
زبان علمی فارسی[edit]
[[پرونده:Setareh.jpg|بندانگشتی|265px|متن فارسی کتاب صورالکواکب در دانش اخترشناسی.]]
برخی از نخستین کتابهایی که در اواخر سده چهارم هجری به زبان فارسی دری نوشته شدند، کتابهای علمی بودند مانند هدایه المتعالمین فی الطب نوشته اخوینی بخاری و در سده پنجم کتابهای علمی بسیاری به زبان فارسی نوشته شده بود. ابن سینا و بیرونی کتابهایی به زبان فارسی نوشتند که در آنها واژههای علمی فارسی بسیاری ساخته شدهاست. از آن جمله میتوان به دانشنامه علائی و رگشناسی نگاشته ابن سینا اشاره کرد.
در دوره معاصر، در بسیاری از کشورهای جهان، زبان ملی، لزوماً زبان علمی کشور نیست و به خاطر محدودیتهای موجود یا انتخاب تاریخی، زبانهای ملی در حوزه ادبیات و رسانهها استفاده میشود و برای ورود به حوزه دانش از زبانهایی که پختگی علمی بیشتری دارند، همچون زبانهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و روسی استفاده میشود. در ایران از همان آغاز ورود علم جدید به کشور، فارسیزبانان، زبان فارسی را به عنوان زبان علمی برگزیدند و کوشیدند این زبان را برای بیان مفاهیم علمی توانمند کنند.[79]
در آغاز راه، زمانی که برخی از نخستین آموزگاران مدرسه دارالفنون دست به کار نگارش کتابهای علمی فارسی شدند، هر جا به اصطلاح علمی یا فن تازهای که در دانشهای قدیم سابقه نداشت، برمیخوردند، آن را به عربی برمیگرداندند یا اصل فرانسوی را به کار میبردند.[80]
اما در سالهای آغازین سدهٔ بیستم میلادی کوششهای بسیاری برای وضع اصطلاحهای نو و واژههای علمی فارسی آغاز شد.[81] افراد و گروههای جداگانهای دست به کار واژهگزینی شدند و جداگانه معادلهای بسیاری برای واژههای علمی وضع کردند. در سال ۱۳۱۱ در دارالمعلمین عالی انجمنی برای واژهگزینی علمی به سرپرستی عیسی صدیق و زیر نظر حسین گل گلاب و محمود حسابی بنا نهاده شد که معادلهایی برای ۳ هزار اصطلاح علمی وضع کرد و بیشتر این معادلها از پذیرش همگانی برخوردار شد.[80]
در جریان نوسازی ایران در دوران رضا شاه پهلوی فرهنگستان ایران در سال ۱۳۱۴ برای هماهنگکردن کار واژهسازی تشکیل شد که مهمترین دستاورد آن ساخت واژههایی جایگزین برای واژههای بیگانه بود که امروزه بسیاری از آنها در گفتار و نوشتار ایرانیان بهکار میروند. مانند واژههای دانشگاه که معادل واژهٔ university و شهرداری که معادل واژهٔ بلدیه هستند.[82]
در این فرهنگستان دانشمندان آشنا به دانشهای قدیم و جدید مانند سعید نفیسی، بدیعالزمان فروزانفر، عبدالعظیم قریب، محمدعلی فروغی، محمدتقی بهار، رشید یاسمی، عباس اقبال آشتیانی، ابراهیم پورداود، محمود حسابی، غلامحسین رهنما و حسین گل گلاب همزمان عضویت داشتند. دستاوردهای این همنشینی تأثیری ماندگار بر روند تحول زبان فارسی گذاشت.[83]
در آغاز کار فرهنگستان اول، برخی از اهل قلم مخالفتهایی با واژهسازی کردند و حتی واژههای نوساخته را به ریشخند گرفتند اما فرهنگستان زبان فارسی به کار خود ادامه داده و واژههایی ساخت که اینک در جامعه فارسیزبان ایران تداول کامل دارند، برای نمونه: بازداشت، کودکستان، شهرداری، دادگاه، دادستان، نمایشگاه، خزه، گردهافشانی، فرودگاه و هزاران واژه دیگر.[62]
بسیاری از واژههایی که در فرهنگستان ایران ساخته شد آن چنان در زبان فارسی پذیرفته و رایج شدهاند که امروزه کمتر فارسیزبانی توجه دارد که واژههایی مانند گزارش، شناسنامه، بخشنامه، شهرستان، بازتاب، روی هم رفته، جلبک، دادسرا، بهداری و دارایی از برابرنهادههای فرهنگستان بودهاند.
برابرنهادههای فرهنگستان زبان و ادب فارسی پیش از انقلاب به وسیله بخشنامه به سازمانها و ادارههای دولتی اعلام میشد و کاربرد آنها الزامی بود.
پذیرش و رواج برخی از این نوواژهها در زبان گفتار یا در متنهای علمی راه را برای واژهسازی با ساختن ترکیبهای تازهتر با همان واژهها یا ساختن واژههای تازه بر قیاس آنها هموار کرد. چنانکه ساختن «جشنواره» برای «فستیوال» راه را برای ساختن «ماهواره» هموار کرد یا ساخت «پیشوند» و «پسوند» راه را برای ساخت «شهروند» هموار کرد.[84]
دستاورد واقعی فرهنگستان اول زنده کردن بخشی از تواناییهای زبان فارسی بود که همواره در زبان شعر زنده بودهاست، اما در زبان علمی و زبان اداری، به دلیل غلبه دوزبانگی دانشوران و دیوانیان با زبان عربی، از میان رفته بود. به سبب کوششهای فرهنگستان و مترجمان اکنون دستگاه صرفی زبان فارسی بسیار فعالتر از گذشته شدهاست، ترکیبسازی از نو در حوزه نثر زنده شده و بسیاری از وَندها که پیش از این با آنها به مثابه عناصر جامد و تزیینی رفتار میشد معنای مستقل خود را بازیافتهاند و در واژههای جدید به کار میروند. (نمونه: وندهای پیش-، باز-، فرا-، ترا در واژههای پیشدانشگاهی، بازتولید، فراجناحی، تَراجنسی) بدین ترتیب استفاده از توانمندیهای دستگاه واژههای زبان فارسی که از دستاوردهای فرهنگستان زبان بود باعث بارآوری و زایایی بیشتر فارسی و بازشدن دست مترجمان علمی شد.[79]
از آن سالها تاکنون کتابها و مقالههای علمی منتشر شده به زبان فارسی رشدی فزاینده داشتهاست و شمار افزونتری از دانشمندان و پژوهشگران دستاندرکار نگارش و ترجمه آثار علمی و گزینش برابرهای مناسب فارسی برای اصطلاحهای علمی بودهاند. مطالب علمی و فنی در رشتههای گوناگون به زبان فارسی نوشته شدهاند و به تدریج زبان فارسی برای بیان آنها پرورده شدهاست. واژهها و اصطلاحهای بسیاری در معناهای دقیق و مشخص، پذیرش همگانی یافته و یکدست شدهاست و بدین ترتیب متنهای علمی فارسی روشنتر و گویاتر شدهاست.[85]
در سال ۱۳۹۰ خورشیدی حدود پنجاه گروه تخصصی واژهگزینی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی فعالیت داشتند و از زمان انقلاب ۱۳۵۷ تا این سال، بیش از ۳۵٬۰۰۰ معادل فارسی برای واژههای بیگانه به تصویب رسید که در ۱۰ دفتر انتشار یافتهاست.[86]
در سال ۱۳۹۴ خورشیدی، رشتهٔ دانشگاهیِ «واژهگزینی و اصطلاحشناسی» نیز برای زبان فارسی در ایران تشکیل شد. در این رشته ۱۰ دانشجو در پژوهشکدهٔ مطالعات واژهگزینی فرهنگستان زبان پذیرفته میشوند.[87]
فارسی هفدهمین زبان علمی دنیا است و کمیت تولید مقالههای علمی به زبان فارسی براساس آخرین گزارشها افزایش یافتهاست و رتبه زبان فارسی در تولید مقالههای علمی به ۱۷ دنیا رسید. هماکنون براساس آخرین آمار پایگاه استنادی اسکوپوس تا تاریخ ۱۰/۷/۱۳۹۴، ۶ صدم درصد از کل تولیدات علمی جهان به زبان فارسی است و این در حالی است که در سال ۲۰۰۵ این میزان تنها ۱ صدم درصد بودهاست. نکته قابل توجه در این میان اما کاهش تولید مقالات علمی به زبان عربی است. زبان عربی با حدود ۳۰۰ میلیون مخاطب و گویشکننده تنها ۳ دهم درصد مقالات علمی به زبان عربی داشتهاست.[88]
توانایی واژهسازی[edit]
زبانهای هندواروپایی دارای شمار کمی ریشه در حدود ۱۵۰۰ (هزار و پانصد) عدد و دارای تقریباً ۲۵۰ پیشوند (Prefixe) و در حدود ۶۰۰ پسوند (Suffixe) هستند که با اضافه کردن آنها به اصل ریشه میتوان واژههای دیگری ساخت. مثلاً از ریشهٔ «رو» میتوان واژههای «پیشرو» و «پیشرفت» را با پیشوند «پیش»، و واژههای «روند» و «روال» و «رفتار» و «روش» را با پسوندهای «اند» و «ار» و «اش» ساخت. در این مثال، ملاحظه میکنیم که ریشهٔ «رو» به دو شکل آمدهاست: یکی «رو» و دیگری «رف». با فرض این که از این تغییر شکل ریشهها صرف نظر کنیم و تعداد ریشهها را همان ۱۵۰۰ بگیریم، ترکیب آنها با ۲۵۰ پیشوند، تعداد ۱۵۰۰ × ۲۵۰ = ۳۷۵٬۰۰۰(سیصد و هفتاد و پنج هزار) واژه را به دست میدهد. اینک هر کدام از واژههایی که به این ترتیب به دست آمدهاست را میتوان با یک پسوند ترکیب کرد. مثلاً از واژهٔ «خودگذشته» که از پیشوند «خود» و ریشهٔ «گذشت» درست شدهاست، میتوان واژهٔ «خودگذشتگی» را با افزودن پسوند «گی» به دست آورد و واژهٔ «پیشگفتار» را از پیشوند «پیش» و ریشهٔ «گفت» و پسوند «ار» به دست آورد. هرگاه ۳۷۵٬۰۰۰ واژهای را که از ترکیب ۱۵۰۰ ریشه با ۲۵۰ پیشوند به دست آمدهاست با ۶۰۰ پسوند ترکیب کنیم، تعداد واژههایی که به دست میآید، میشود ۳۷۵٬۰۰۰ × ۶۰۰ = ۲۲۵٬۰۰۰٬۰۰۰ (دویست و بیست و پنج میلیون). باید واژههایی را که از ترکیب ریشه با پسوندهای تنها به دست میآید نیز حساب کرد که میشود ۱۵۰۰ × ۶۰۰ = ۹۰۰٬۰۰۰ (نهصد هزار). پس جمع واژههایی که فقط از ترکیب ریشهها با پیشوندها و پسوندها به دست میآید، میشود: ۲۲۵٬۰۰۰٬۰۰۰ + ۳۷۵٬۰۰۰ + ۹۰۰٬۰۰۰ = ۲۲۶٬۲۷۵٬۰۰۰ یعنی دویست و بیست و شش میلیون و دویست و هفتاد و پنج هزار واژه. در این محاسبه فقط ترکیب ریشهها را با پیشوندها و پسوندها در نظر گرفتیم، آن هم فقط با یکی از تلفظهای هر ریشه؛ ولی ترکیبهای دیگری نیز هست مثل ترکیب اسم با فعل (مانند: پیادهرو) و اسم با اسم (مانند: خردپیشه) و اسم با صفت (مانند: روشندل) و فعل با فعل (مانند: گفتگو) و ترکیبهای بسیار دیگر در نظر گرفته شده و اگر همهٔ ترکیبهای ممکن را در زبانهای هندواروپایی بخواهیم بهشمار آوریم، تعداد واژههایی که ممکن است وجود داشته باشد، مرز معینی ندارد و نکتهٔ قابل توجه این است که برای فهمیدن این میلیونها واژه فقط نیاز به فراگرفتن ۱۵۰۰ ریشه و ۸۵۰ پیشوند و پسوند داریم، در صورتی که دیدیم در یک زبان سامی برای فهمیدن دو میلیون واژه باید دستکم ۲۵۰۰۰ ریشه را از برداشت و قواعد پیچیدهٔ صرف افعال و اشتقاق را نیز فراگرفت و در ذهن نگاه داشت. اساس توانایی زبانهای هندواروپایی در یافتن واژههای علمی و بیان معانی همان است که شرح داده شد. زبان فارسی یکی از زبانهای هندواروپایی است و دارای همان ریشهها و همان پیشوندها و پسوندها است. تلفظ حروف در زبانهای مختلف هندواروپایی متفاوت است ولی این تفاوتها طبق یک روالی پیدا شدهاست. تواناییای که در هر زبان هندواروپایی وجود دارد، مانند یونانی و لاتین و آلمانی و فرانسه و انگلیسی، در زبان فارسی هم همان توانایی وجود دارد. روش علمی در این زبانها مطالعه شده و آماده است و برای زبان فارسی به کار بردن آنها بسیار ساده است. برای برگزیدن یک واژهٔ علمی در زبان فارسی فقط باید واژهای را که در یکی از شاخههای زبانهای هندواروپایی وجود دارد با شاخهٔ فارسی مقایسه کنیم و با آن هماهنگ سازیم.[89]
این تعداد واژهها به روش اشتقاقی به وجود میآید و اگر روش ترکیبی و اشتقاقی ترکیبی و علایم اختصاری را هم بدان اضافه کنیم حساب کنید چند واژه خواهیم داشت و برای یادگیری دهها میلیون واژه، فقط ۱۵۰۰ ریشه و ۸۵۰ پیشوند و پسوند را باید حفظ کرد مقایسه کنید با حفظ ۲۵۰۰۰ ریشهٔ عربی! با توجه به این که زبان فارسی یکی از زبانهای هند و اروپایی است همان ریشهها و پسوندها و پیشوندها در این زبان نیز هست. محمود حسابی در پیشگفتار کتاب «وندها و گهواژههای فارسی» مینویسد که: «مطابق محاسبه به کمک ۱۵۰۰ ریشه و ۱۵۰ پیشوند و ۲۰۰ پسوند بر روی هم میتوان ۴۵۰۰۰۰۰۰ واژهٔ دیگر ساخت.» ناگفته نماند اینها غیر از وندهای منسوخ و مهجور فارسی باستان است. بنابر آنچه گفته شد تواناییهای زبانهای یونانی و لاتین و آلمانی و انگلیسی و فرانسه و… در زبان فارسی هم هست برای ساخت یک واژهٔ علمی جدید در فارسی، تنها باید آن را با یکی از شاخههای زبان هند و اروپایی مقایسه کنیم و با آن هماهنگ سازیم.[90]
توصیف زبانشناختی زبان فارسی[edit]
مهمترین ابزارهایی که زبانها برای واژهسازی در اختیار دارند اشتقاق و ترکیب است. برخی زبانها از این هر دو روش سود میجویند و برخی تنها یکی از آنها را به کار میبرند. فارسی از جمله زبانهایی است که از هر دو روش سود میجوید. منظور از اشتقاق استفاده از پسوندها و پیشوندها در ساختن کلمات جدید است. فارسی از دید ترکیبی زبانی توانا است و بیش از پنجاه پسوند در اختیار دارد که برخی از آنها را در واژههای زیر میبینیم: آهنگر، شامگاه، کوشش، آتشدان، تاکستان، نمناک، دانا، دانشمند، دربان، ماهواره، شنزار، کوهسار، دانشکده، فروشنده، هنری، هنرور، ساختمان، پروردگار، زرین، و غیره.[62]
فارسیزبانی ضمیرافتان است یعنی انداختن ضمیر و به کار نبردن آن لطمهای به معنای جمله نمیزند.[91] نمونه: (من) نامه نوشتم.
ترتیب متعارف واژههای فارسی در یک فراکرد به صورت فاعل - مفعول - فعل است. گرچه وَرز (فعل) در زبان فارسی در پایان جمله میآید ولی این زبان در دیگر قسمتها هستهْآغازی است. برای نمونه در عبارات «برادر من» «خودروی تو» و «زنی که دوست دارم» هسته جملات یعنی واژههای برادر، خودرو و زن در آغاز آمدهاند.
اگر گروه حرف اضافه در جمله باشد، معمولاً میان فاعل و مفعول مستقیم میآید. نمونه: فرزاد به مینو آب داد.
پس توصیف کامل ترتیب سازهها در زبان فارسی چنین است:
- (فاعل)(گروه حرف اضافه)(مفعول) فعل
هنگامی که مفعول مستقیم، شناس (معرفه) باشد این مفعول یا ورزیدهنمای «را» و پیش از گروه فزونواژه میآید. نمونه: فرزاد آب را به مینو داد.[91]
فعل[edit]
Template:زبان پارسی در زبان فارسی فعل از لحاظ ساختمان به ۵ گونهاست.
- فعل ساده: فعلی است که مصدر آن بیش از یک کلمه نباشد.
- فعل پیشوندی: فعلی است که از یک پیشوند و یک فعل ساده ساخته شده باشد.
- فعل مرکب: فعلی است که از یک صفت یا اسم با یک فعل ساده شناخته شده و یک معنی کامل را برساند.
- عبارت فعلی: فعلی است که به صورت دستهای از کلمه هاست و معمولاً حرف اضافه نیز دارد.
- فعل لازم یک شخصه: فعلی که مفعول پذیر نیست و بیشتر به صورت اول شخص بکار میرود و به جای شناسه یکی از ضمایر متصل ّم، ّت، ّش، ِمان، ِتان، ِشان، شخص فعل را نشان میدهد که به آخر اسم قبل از فعل اضافه میشود. (نیز ببینید: مصدر)
فعل ساده[edit]
حدود دوهزار فعل سادهٔ فارسی که در ادبیات فارسی بکار رفته، در کتاب «فهرست فعلهای فارسی» توسط محمد بشیر حسین گردآوری شدهاست.[92]
ساختمان واژه[edit]
ساده: فقط یک تکواژ دارد مانند: گوسفند، دیوار.
مرکب: دو تکواژ آزاد یا بیشتر دارد: چهارراه، کتابخانه
مشتق: یک تکواژ آزاد و یک یا چند وند: هنرمند، رفتن
مشتق-مرکب: ویژگی هر دو را دارد: نوجوانی، کشت و کشتار[93]
واجشناسی و آواشناسی[edit]
Template:اصلی
بندانگشتی|چپ|300px|آواها در لهجه تهرانی زبان فارسی.
همخوانهای فارسی[edit]
لبی | لثهای | پسلثهای | کامی | نرمکامی | ملازی | چاکنایی | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
خیشومی | m | n | (ŋ) | ||||
بندشی | p b | t d | k ɡ | (q ɢ) | ʔ | ||
بستیسایشی | tʃ dʒ | ||||||
سایشی | f v | s z | ʃ ʒ | x (ɣ) | h | ||
زنشی | ɾ | ||||||
لرزشی | (r) | ||||||
ناسوده | l | j |
(هرجا که دو نماد کنار هم آمده نماد سمت راست نشانگر همخوان واکبَر است. واجگونهها در پرانتز آمدهاند)
در زبان فارسی ۲۹ واج وجود دارد که به دو دستهٔ واکه(۶ واج) و همخوان(۲۳ واج) تقسیم میشوند.[94]
- واکهها: /-َ/، /-ِ/، /-ُ و و/، /آ/، /ای/، /و و او/
- همخوانها: /ء و ع/، /ب/، /پ/، /ت و ط/، /ث، س و ص/، /ج/، /چ/، /ح و ه/، /خ/، /د/، /ذ، ز، ض و ظ/، /ر/، /ژ/، /ش/، /غ و ق/، /ف/، /ک/، /گ/، /ل/، /م/، /ن/، /و/، /ی/.[64]
در زبان فارسی هر واژه یا تکواژ با همخوان آغاز میشود و هیچ واژهای با واکهها آغاز نمیشود. واژگانی چون آب، ابر، اردک، او، ایران و اثبات همگی با صدای همزه (ء) آغاز میشوند.[94] الگوی هجایی زبان فارسی معیار اینگونه است: ۱- صامت + مصوت: ما ۲- صامت + مصوت + صامت: در، کاش ۳- صامت + مصوت + صامت + صامت: درد، دست[95]
زبان فارسی و خانواده زبانهای هندواروپایی[edit]
به غیر از شباهتهای فرهنگی میان مردم هند و اروپایی هنوز هم شباهت در واژگان زبانهای هندواروپایی وجود دارد.[96]
فارسی باستان | فارسی میانه | فارسی نوشتاری |
یونان باستان | لاتین | آلمانی | انگلیسی | لهستانی | سوئدی | لیتوانیایی |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
pitar | pidar | pedar (پدر) | patēr | pater | Vater | father | ojciec | fa(de)r | tėvas |
mātar | mād(ar) | mādar (مادر) | mētēr | mater | Mutter | mother | matka | mo(de)r | motina |
brātar | brād(ar) | barādar (برادر) | adelphos | frater | Bruder | brother | brat | bro(de)r | brolis |
docht | ducht(ar) | dokhtar (دختر) | thygatēr | filia | Tochter | daughter | córka | dotter | dukra |
nāman | nām | nām (نام) | onoma | nomen | Name | name | imię | namn | vardas |
martiya (Sterblicher) | mard | mard (مرد) | anēr | mortalis | Mord | murder | martwy | mord | mirtingas (Sterblicher) |
dadā-tanaiy | dādan | dādan (دادن) | didōmi | dare | geben | give | dać | giva/ge | duoti |
hischta-tanaiy | awischtadan | istādan (ایستادن) | histēmi | sistere | stehen | stand | stać | ställa sig | stoti |
manā (mich) | man (ich, mich) | man (ich) (من) | eme | me | mich | me (ich, mich) | mnie | mig | mane |
pantscha | pandsch | pandsch (پنج) | pente | quinque | fünf | five | pięć | fem | penki |
hafta | haft | haft (هفت) | hepta | septem | sieben | seven | siedem | sju | septyni |
utā | ud | o (و) | kai | et | und | and | i | och | ir |
rāsta | rāst | rāst (راست) | orthos | rectus | recht, richtig, rechts | right | prawy | rätt,riktig(t),höger | dešinė |
yaug | dschog | dschok (شوخ) | skōmma | iocus | Jux | joke | żart | skämt | juokas |
*indogermanisch | سانسکریت | فارسی باستان | فارسی نو | یونان باستان | لاتین | آلمانی | لهستانی | سوئدی | لیتوانیایی |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
*esmi | asmi | amiy | hastam (هستم) | eimi Template:Polytonisch | sum | ich bin | jestem | jag är | esu |
*essi | asi | (nicht bezeugt) | hasti (هستی) | ei Template:Polytonisch | es | du bist | jesteś | du är | esi |
*esti | asti | astiy | hast / ast (هست) | esti Template:Polytonisch | est | er ist | jest | han är | yra (esti) |
*smesi / *smosi | smas | amahiy | hastim (هستیم) | esmen Template:Polytonisch | sumus | wir sind | jesteśmy | vi är | esame |
*stes | stha | (nicht bezeugt) | hastid (هستید) | este Template:Polytonisch | estis | ihr seid | jesteście | ni är | esate |
*senti | santi | hatiy | hastand (هستند) | eisin Template:Polytonisch | sunt | sie sind | są | de är | yra (esa) |
*indogermanisch | سانسکریت | فارسی باستان | فارسی نو | یونانی | لاتین | اسلاو | ahd. | آلمانی |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
*bhero | bharami | baramiy | mi-baram (میبرم) | phero φερω | fero | bera | biru | ich bringe |
*bheresi | bharasi | (nicht bezeugt) | mi-bari (میبری) | phereis φερεις | fers | beresi | biris | du bringst |
*bhereti | bharati | baratiy | mi-barad (میبرد) | pherei φερει | fert | beretu | birit | er, sie, es bringt |
*bheromes | bharamas | baramahiy | mi-barim (میبریم) | pheromen φερομεν | ferimus | beremu | berames | wir bringen |
*bherete(s) | bharatha | (nicht bezeugt) | mi-barid (میبرید) | pherete φερετε | fertis | berete | beret | ihr bringt |
*bheronti | bharanti | barātiy | mi-barand (میبرند) | pherusin φερουσιν | ferunt | beratu | berant | sie bringen |
جستارهای وابسته[edit]
- واجشناسی فارسی
- تغییر خط در تاجیکستان
- زبان فارسی در افغانستان
- ادبیات فارسی
- الفبای فارسی
- خط در ایران
- زبان دری
- زبان اردو
- زبان فارسی در هندوستان
- فهرست واژگان انگلیسی با ریشه فارسی
- فهرست واژگان عربی با ریشه فارسی
- برهمکنش زبانهای فارسی و عربی
- بگوئیم - نگوئیم -
- سامفا
پانویس[edit]
- ↑ "CIA - The World Factbook". Archived from the original on ۳ اکتبر ۲۰۰۶. Retrieved ۴ اکتبر ۲۰۰۶. Check date values in:
|accessdate=, |archivedate=
(help) - ↑ CIA - The World Factbook
- ↑ "CIA - The World Factbook". Archived from the original on ۸ مه ۲۰۰۷. Retrieved ۴ اکتبر ۲۰۰۶. Check date values in:
|accessdate=, |archivedate=
(help) - ↑ به گونهای که در سرود ملی کشور پاکستان (که زمانی بخشی از هندوستان بود) همهٔ واژههای آن (مگر یک واژه)، فارسی است.
- ↑ زبان فارسی در افغانستان بوسیله تاجیکها و دیگر اقوام فارسیزبان و پشتو زبانها «فارسی» / «پارسی» خوانده میشود و «دری» واژهای است که بوسیله حکومت کاربرد دارد. (دانشنامه ایرانیکا، "v. Languages ","AFGHANISTAN"، زبان: انگلیسی، بازیابی در ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۰)
- ↑ 6.0 6.1 روزنامه همشهری. ۲۶/۶/۱۳۸۷
- ↑ 7.0 7.1 رحماندوست، مصطفی، فوت کوزهگری: مثلهای فارسی و داستانهای آن، تهران: انتشارات مدرسه، چاپ دوم: ۱۳۸۷، پیشگفتار. شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۸۵۸۱۲۴
- ↑ 8.0 8.1 دانشگاه تکزاس: زبان فارسی نو، بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.
- ↑ Lazard, Gilbert: DARĪ. in: Encyclopaedia Iranica, Vol. VII, Fasc. 1, pp. 34-35
- ↑ پژوهشهای سیاسی ایران
- ↑ 11.0 11.1 ۸۰٪ از جمعیت و امار ۷ میلیونی این کشور: منبع
- ↑ 12.0 12.1 Carlson, "Uzbekistan: Ethnic Composition and Discriminations", Harvard University, August 2003
- ↑ 13.0 13.1 The Tajiks of Uzbekistan, Central Asian Survey (1996), 15(2), 213-216
- ↑ Cite error: Invalid
<ref>
tag; no text was provided for refs namedToolAutoGenRef13
- ↑ 15.0 15.1 Empty citation (help)
- ↑ Empty citation (help)
- ↑ مقدمهٔ فرهنگ فارسی معین
- ↑ Empty citation (help)
- ↑ Empty citation (help)
- ↑ مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان
- ↑ اهمیت فارسی در دورهٔ دهکده جهانی [1] روزنامه همشهری ۲۲ آبان ۱۳۸۵
- ↑ . Archived from the original
|archive-url=
requires|url=
(help) on ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۷. Unknown parameter|تاریخ=
ignored (help); Unknown parameter|بازبینی=
ignored (help); Unknown parameter|کد زبان=
ignored (help); Unknown parameter|عنوان=
ignored (help); Unknown parameter|نشانی=
ignored (help); Unknown parameter|وبگاه=
ignored (help); Check date values in:|archivedate=
(help); Missing or empty|title=
(help); Missing or empty|url=
(help) - ↑ Sam Sasan Shoamanesh: What of Persian and the Lingua Franca of the New Century? in: Huffington Post. 7/7/2011. بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.
- ↑ English as she was spoke. in: The Economist Newspaper Limited, Dec 16, 2010, London 2010.
- ↑ Empty citation (help)
- ↑ Empty citation (help)
- ↑ Indo-Persian Literature Conference: SOAS: North Indian Literary Culture (1450-1650)
- ↑ "Mughal Contribution to Indian Literature | Writinghood". Archived from the original on ۲۰ مه ۲۰۰۹. Retrieved ۷ سپتامبر ۲۰۰۹. Check date values in:
|accessdate=, |archivedate=
(help) - ↑ تأثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هند [2] حوزه هنری. محمد عجم
- ↑ 30.00 30.01 30.02 30.03 30.04 30.05 30.06 30.07 30.08 30.09 30.10 History of the Persian Language in the East (Central Asia). by Richard N. Frye. بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.
- ↑ Template:یادکرد
- ↑ Empty citation (help)
- ↑ Template:یادکرد کتاب
- ↑ Template:یادکرد کتاب
- ↑ Kaye, Alan S. 2004. "Persian loanwords in English". English Today. 0 (4): 20-24.
- ↑ China Radio International
- ↑ Why Study Persian? Modern Languages & Comparative Literature | Boston University
- ↑ "خبرگزاری فارس - ارتقاء 15 مرتبهای زبان فارسی از رتبه 30 به رتبه پانزدهم در جهان". 2018. خبرگزاری فارس. Accessed October 10 2018. [3].
- ↑ Lazard, Gilbert 1975, “The Rise of the New Persian Language” in Frye, R. N. , The Cambridge History of Iran, Vol. 4, pp. 595-632, Cambridge: Cambridge University Press.
- ↑ Ulrich Ammon, Norbert Dittmar, Klaus J. Mattheier, Peter Trudgill, "Sociolinguistics Hsk 3/3 Series Volume 3 of Sociolinguistics: An International Handbook of the Science of Language and Society", Walter de Gruyter, 2006. 2nd edition. pg 1912.
- ↑ Bo Utas, "Semitic on Iranian", in "Linguistic convergence and areal diffusion: case studies from Iranian, Semitic and Turkic" editors (Éva Ágnes Csató, Bo Isaksson, Carina Jahani),Routledge, 2005. pg 71
- ↑ Skjærvø, Prods Oktor (2006). Encyclopædia Iranica,"Iran, vi. Iranian languages and scripts".
- ↑ 43.0 43.1 43.2 43.3 43.4 43.5 43.6 43.7 43.8 ژیلبر لازار: ریشههای زبان فارسی ادبی. در: مجله «ایراننامه»، پاییز ۱۳۷۲ - شماره ۴۴. (از صفحه ۵۶۹ تا ۵۸۴).
- ↑ راهنمای زبانهای ایرانی، جلد نخست: زبانهای ایرانی باستان و ایرانی میانه، زیرنظر رودیگر اشمیت، ترجمهٔ آرمان بختیاری و دیگران، انتشارات ققنوس، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۲
- ↑ 45.0 45.1 راهنمای زبانهای ایرانی، جلد اول: زبانهای ایرانی باستان و ایرانی میانه، رودیگر اشمیت، ترجمهٔ آرمان بختیاری و دیگران، انتشارات ققنوس، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۲، ص۱۱۰
- ↑ Microsoft Encarta Encyclopedia 2002. 1993–2001 Microsoft Corporation.
- ↑ Encyclopædia Britannica, 2006, Ultimate Reference Suite DVD Version: 2006.01.00.000000000, Persian Language
- ↑ Microsoft Encarta Encyclopedia 2002. 1993–2001 Microsoft Corporation. Encyclopædia Britannica, 2006, Ultimate Reference Suite DVD Version: 2006.01.00.000000000, Persian Language
- ↑ راهنمای زبانهای ایرانی، جلد دوم: زبانهای ایرانی نو، رودیگر اشمیت، ترجمهٔ آرمان بختیاری و دیگران، انتشارات ققنوس، چاپ اول، ۱۳۸۳
- ↑ Pahlavi language." The Columbia Encyclopedia, Sixth Edition. 2008. Encyclopedia.com. 21 Dec. 2009
- ↑ زبان پهلوی و دستور آن، ژاله آموزگار و احمد تفضلی، انتشارات معین، چاپ هفتم، ۱۳۸۹، ص ۱۴
- ↑ Template:یادکرد کتاب
- ↑ Template:یادکرد کتاب
- ↑ تأثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبهقارهٔ هند [4]، آفتاب
- ↑ 55.0 55.1 خالبیک، فخرالدین: مثلث پارسی: آیا اتحاد سه کشور فارسیزبان ممکن است؟ در: بیبیسی فارسی. بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.
- ↑ وضعیت زبان و خط فارسی در تاجیکستان در گفتگو با محمدجان شکوری
- ↑ تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، نشر امیرکبیر، ص۱۲۷.
- ↑ Empty citation (help)
- ↑ Empty citation (help)
- ↑ Empty citation (help)
- ↑ D. N. MacKenzie, An EarlyJewish-Persian Argument
- ↑ 62.0 62.1 62.2 طباطبایی، سید علاءالدین: ضرورت و موانع واژهسازی. در: مجله «نشر دانش» سال هجدهم، بهار ۱۳۸۰ - شماره ۱. (از ۲۸صفحه تا ۳۳).
- ↑ L. P. Elwell-Sutton: ARABIC LANGUAGE iii. Arabic influences in Persian literature. In: Encyclopaedia Iranica, Vol. II, Fasc. 3, pp. 233-237. December 15, 1986
- ↑ 64.0 64.1 64.2 همان.
- ↑ G. Lazard, “Les emprunts arabes dans la prose persane du Xe au XIIe siècle: aperçu statistique,” Revue de l’Ēcole nationale des langues orientales 2, 1965, p.61. نگا.
- ↑ 66.0 66.1 John R. Perry, "Lexical Areas and Semantic Fields of Arabic" in Éva Ágnes Csató, Eva Agnes Csato, Bo Isaksson, Carina Jahani, Linguistic convergence and areal diffusion: case studies from Iranian, Semitic and Turkic,Routledge, 2005.
- ↑ علوی مقدم، سید محمد: زبان و ادبیات فارسی: «وجود چند واژه بیگانه به زبان فارسی گزندی وارد نمیسازد». در: مجله «حافظ»، نیمه دوم مرداد ۱۳۸۵ - شماره ۳۳. (از صفحه ۴۶ تا ۴۹).
- ↑ چالش بر سر واژهگزینی فرهنگستان زبان در ایسنا. چرا فرهنگستان زبان را دست میاندازد؟. تاریخ انتشار: ۲۵ تیر ۹۲.
- ↑ Template:یادکرد کتاب
- ↑ دانشنامهٔ بریتانیکا زبان فارسی، Encyclopædia Britannica, Persian language (انگلیسی) بازبینی در ۱۱ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ Empty citation (help)
- ↑ Template:یادکرد کتاب
- ↑ Template:یادکرد کتاب
- ↑ Template:یادکرد کتاب
- ↑ Template:یادکرد ژورنال
- ↑ http://parsianjoman.org/?p=698
- ↑ https://www.gisoom.com/book/11119370/کتاب-فرهنگ-پارسی-سره-حرف-آ-و-الف-جلد-1/
- ↑ "نسخه آرشیو شده". Archived from the original on ۳۰ ژانویه ۲۰۱۸. Retrieved ۲۹ ژانویه ۲۰۱۸. Check date values in:
|accessdate=, |archivedate=
(help) - ↑ 79.0 79.1 معصومی همدانی، حسین: واژهگزینی و استقلال زبان فارسی. مجلهٔ «نشر دانش»، سال بیستم، بهار ۱۳۸۲ - شماره ۱. (از صفحه ۲ تا ۷).
- ↑ 80.0 80.1 رضا صادقی مهر، تجربههای زبان فارسی در علم، مجموعه مقالات سمینار زبان فارسی، زبان علم، چاپ اول، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۲.
- ↑ جعفر مهرداد، تطور زبان فارسی در آموزش فیزیک، فصلنامهٔ رشد آموزش فیزیک، شماره ۳۰ و ۳۱، پاییز و زمستان ۷۱.
- ↑ "Persian Academy". Archived from the original on ۱ مه ۲۰۰۸. Retrieved ۱۶ مه ۲۰۱۰. Check date values in:
|accessdate=, |archivedate=
(help) - ↑ حسن کیانوش، واژههای برابر فرهنگستان ایران، انتشارات سروش، ۱۳۸۱.
- ↑ داریوش آشوری، بازاندیشی زبان فارسی، چاپ سوم، نشر مرکز، ۱۳۸۲.
- ↑ مجله دانشمند شماره ۵۶۷.
- ↑ فرهنگستان زبان فارسی: هماندیشی انجمنهای علمی و برونسپاری واژهگزینی Archived 2012-03-09 at the Wayback Machine. ۱۲ آذر ۱۳۹۰.
- ↑ خبرگزاری ایسنا: دانشجویانی که واژهگزین میشوند. یکشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۴.
- ↑ https://www.khabaronline.ir/detail/465086/society/education
- ↑ "نسخه آرشیو شده". Archived from the original on ۳۰ ژانویه ۲۰۱۸. Retrieved ۲۹ ژانویه ۲۰۱۸. Check date values in:
|accessdate=, |archivedate=
(help) - ↑ واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، گروه واژه گزینی، چاپ و صحافی تندیس، چاپ اول 1377
- ↑ 91.0 91.1 ماهوتیان، شهرزاد: دستور زبان فارسی از دیدگاه ردهشناسی، ترجمه مهدی سمائی، تهران ۱۳۸۲، چاپ دوم.
- ↑ فهرست فعلهای فارسی با معنای آنها گردآوری محمد بشیر حسین: بخش یک و بخش دوم- دانشکده تهران - [5] [6]
- ↑ زبان فارسی 3 رشته ادبیات و علوم انسانی، ص72
- ↑ 94.0 94.1 کمالیپناه (پزش)، غلامرضا: تأملی در واج. در: مجله «رشد آموزش زبان و ادب فارسی»، پاییز ۱۳۸۲ - شمارهٔ ۶۷. (صص ۵۸–۶۰).
- ↑ زبان فارسی 3، رشته ادبیات و علوم انسانی. ص8
- ↑ http://de.wikipedia.org/wiki/Persische_Sprache ویکیپدیا آلمانی.
منابع[edit]
- راهنمای زبانهای ایرانی، جلد اول: زبانهای ایرانی باستان و ایرانی میانه، رودیگر اشمیت، ترجمهٔ آرمان بختیاری و دیگران، انتشارات ققنوس، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۲
- Microsoft Encarta Encyclopedia 2002. 1993–2001 Microsoft Corporation.
- Encyclopædia Britannica 2006 Ultimate Reference Suite DVD Version: 2006.01.00.000000000, Persian Language
- راهنمای زبانهای ایرانی، جلد دوم: زبانهای ایرانی نو، رودیگر اشمیت، ترجمهٔ آرمان بختیاری و دیگران، انتشارات ققنوس، چاپ اول، ۱۳۸۳
- Lazard, The Rise of The New Persian Language, CHI IV, Cambridge 1975, 592–632 and ۶۹۲–۶۹۶
- Lazard, Pahavi, parsi, dari: Les langues de l'Iran d'apres Ibn al-Muqaffa, in Iran and Islam, in memory of the late Vladimir Minorski, Edinburgh 1971, 361–391.
- Rodríguez Vargas, Joaquín: Gramática general del persa moderno, Almuzara, 2011, Córdoba (Spain), ISBN 978-84-92924-53-0, en Parameter error in {{ISBN}}: Invalid ISBN. Search this book on . (به اسپانیولی)
پیوند به بیرون[edit]
Template:ویکیانبار-رده Template:ویکی گفتاورد
- تارنمای فرهنگستان زبان و ادب فارسی
- مرجع دادگان زبان فارسی پیکرههای فارسی مورد استفاده در پردازش رایانهای زبان و مطالعات زبانشناختی
- جستجو در واژههای مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی
- تارنمای زبان فارسی
- اهمیت زبان فارسی در عصر دهکدهٔ جهانی [8]
- واژههای فارسی معرب در قرآن
- عجم تأثیر زبان فارسی بر زبان عربی
- بررسی ساختار فعلهای جعلی (برساخته) در فارسی میانه و فارسی دری - یدالله منصوری
- تأثیرهای دوسویهٔ زبان فارسی و ترکی در آسیای میانه و ایران
- گفتگو پیرامون گذشته و آیندهٔ زبان فارسی - محمد حیدری ملایری و داریوش آشوری on YouTube
- فهرستی از واژههای فارسی
Template:زبان فارسی/جعبه کف Template:زبانهای ایرانی Template:گویش و لهجه فارسی Template:زبانهای هندوایرانی Template:زبانهای رایج در ایران Template:زبانشناسی افغانستان Template:کشورهای فارسیزبان Template:گستره زبان فارسی Template:موضوعات ایران Template:زبانهای بحرین * رده:زبانهای آسیا رده:زبانهای ازبکستان رده:زبانهای افغانستان رده:زبانهای ایرانی جنوب غربی فارسی فارسی رده:زبانهای ایزو ۶۳۹–۱ رده:زبانهای بحرین رده:زبانهای تاجیکستان رده:زبانهای جمهوری آذربایجان رده:زبانهای خراسان رده:زبانهای دارای کد ایزو ۶۳۹–۲ رده:زبانهای روسیه رده:زبانهای عراق رده:زبانهای فاعل-مفعول-فعل رده:زبانهای قفقازی رده:زبانهای کویت رده:زبانهای هند فارسی رده:فرهنگ در ایران رده:همه مقالههای دارای عبارتهای بدون منبع